دعوای ۲خواهر راز سرقت از مردان را افشا کرد
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۷۸۳۲۴
زن سارق که با شگردی خاص مردان را قربانی سرقتهای خود میکرد وقتی برسر گم شدن اموال مسروقه با خواهرش درگیر شد راز سرقتهایش لو رفت.
به گزارش مشرق، چند روز قبل مهندسی جوان به اداره پلیس رفت و از زنی آشنا به اتهام سرقت شکایت کرد و گفت: مدتی قبل یکی از دوستانم قصد داشت با زنی به نام زهره ازدواج کند. اما نمیدانم به چه علت بینشان به هم خورد و از هم جدا شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: زهره آن شب به خانهام آمد و حتی شروع به تمیز کردن خانهام کرد بعد هم چای درست کرد و برایم آورد اما چای را که خوردم از هوش رفتم نمیدانم کی به هوش آمدم اما خودم را روی تخت بیمارستان دیدم. این اتفاق باعث شد سفر کاریام را که به یکی از کشورهای خارجی بود از دست بدهم. زهره تمام وسایل با ارزش و گرانقیمت خانهام را به سرقت برده بود. برای یافتن ردی از زهره با همان دوستم تماس گرفتم اما وقتی گفت زهره همین بلا را سر او هم آورده بود فهمیدم این زن یک سارق حرفهای است و با این شگرد از مردان کلاهبرداری و سرقت میکند.
فریب مردان در فضای مجازی
با شکایت مهندس جوان، بازپرس دادسرای ویژه سرقت دستور بازداشت زن جوان را صادر کرد. در ادامه تحقیقات مأموران با شکایتهای مشابه مواجه شدند. زهره، در شبکههای اجتماعی، با مردان جوان آشنا شده و به بهانههای مختلف به خانه آنها رفته و با چای یا آبمیوه مسموم، آنها را بیهوش و نقشه سرقتهایش را اجرا میکرد.
بررسیها برای دستگیری وی ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل تلفن مرکز پیام به صدا درآمد و گزارش درگیری خیابانی دو زن به پلیس اعلام شد. مأموران بلافاصله راهی محل شده و با دیدن درگیری دو زن جوان آنها را ازهم جدا کردند.یکی از زنها مدام فریاد میزد که خواهرم سارق است و فکر میکند من هم مثل خودش دزد هستم.
اما در این میان زن جوان نیز با دیدن مأموران سعی داشت مخفیانه فرار کند که مأموران به وی مشکوک شده و او را بازداشت کردند. بررسیها نشان میداد دو زن خواهر هستند اما یکی از خواهرها در حالی که راز سرقتهای خواهرش را فاش میکرد گفت: خواهرم زهره یک سارق حرفهای است.
بدین ترتیب با استعلام سابقه وی مشخص شد پلیس مدتی است که در تعقیب او بوده و چند مرد از او به خاطر سرقت شکایت کردهاند. زهره که در برابر مدارک پلیسی قرار گرفته بود، به ناچار لب به اعتراف گشود. متهم ۲۴ ساله به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار پلیس قرار داده شد و تحقیقات برای شناسایی سایر جرائم احتمالی او ادامه دارد.
گفتوگو با زن سارق
سر چه موضوعی با خواهرت دعوا میکردی؟
خواهرم اموالم را برداشته و هر چه به او میگویم وسایل را پس بده، قبول نمیکند و میگوید دست او نیست.
از کجا مطمئنی او برداشته؟
تنها کسی که از ماجرای سرقتهای من با خبر است خواهرم بود. طلاها و اموال با ارزشی که سرقت کرده بودم در خانهام بود. چند روز قبل میخواستم طلاها را بفروشم اما طلافروش به من مشکوک شد من هم سریع به خانه آمدم و وسایل را زیر یکی از موزاییکهای داخل بالکن خانه جاساز کردم. تنها کسی که میدانست خواهرم بود. او در فرصتی مناسب طلاها و وسایل با ارزش را برداشته یا در حقیقت دزدیده بود.
حالا چرا در خیابان با او دعوا کردی؟
زمانی که فهمیدم که سرقت کرده به قدری عصبانی شدم که نتوانستم در خانه صبر کنم و به خیابان رفتم تا هر چه زودتر او را ببینم و وسایلم را از او بگیرم. ولی او میگفت از ماجرا بیخبر است و ممکن است شوهرت برداشته باشد.
مگر شوهر داری؟
بله
او نمیدانست سارقی؟
حتی نمیدانست ۴ بار به خاطر سرقت و جیب بری بازداشت شدهام.
نمی ترسیدی شوهرت متوجه بشود؟
من با شگردی خاص از مردها سرقت میکردم و آنها هم به خاطر آبرویشان میترسیدند شکایت کنند.
منبع: روزنامه ایرانمنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت سرقت سارق خواهر اخبار حوادث حوادث خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت خانه ام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۷۸۳۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198